نقشهٔ زمین
جُغرافیا یا جُغرافی به لحاظ لغوی به معنای «توصیف ترسیمی زمین» است. این توصیف ترسیمی در زبان و ادبیات امروز، همان «درک فضامند از زمین» است. بر این اساس، جغرافیا بر اساس درکی فضایی یا فضامند به مطالعه پدیدههای روی زمین میپردازد. این پدیدهها شامل پدیدههای طبیعی (طبیعت اول) و پدیدههای انسانی (طبیعت دوم) میباشد که در ارتباط متقابل با یکدیگر دچار تحول میشوند. اما با توجه به گسترش حجم مطالعات در جغرافیا، این علم به دو گرایش اصلی تقسیم میشود؛ جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی. کانون تمرکز جغرافیای طبیعی بیشتر روی جنبههای فضایی طبیعت اول و کانون تمرکز جغرافیای انسانی بیشتر روی جنبههای فضایی طبیعت دوم است. با این حال، نتایج علمی هر دو گرایش طبیعی و انسانی، تولید دانش فضایی واحدی است که در جهت تکمیل یکدیگر عمل میکنند (شورچه، ۱۳۹۶). همچنین جغرافیا را رابطه متقابل انسان و محیط به منظور بهبود زندگی بشر نیز توصیف کردهاند.
نخستین شخصی که از واژهٔ «جغرافیا» استفاده کرد،اراتوستن (۲۷۶–۱۹۴ پیش از میلاد) بود.
چهار سنت تاریخی در پژوهشهای جغرافیایی عبارت است از: واکاوی (تجزیه و تحلیل) مکانی پدیدههای طبیعی و انسانی (جغرافیا به عنوان بررسیای در بارهٔ پراکندگی)، مطالعات منطقهای (اماکن و مناطق)، مطالعهٔ انسان و رابطهٔ او با زمین، و پژوهش در علوم زمین است. با این وجود، جغرافیای نوین نظم و انضباطی همهفراگیر است که در درجهٔ نخست به دنبال درک زمین و همهٔ پیچیدگیهای انسان و طبیعت بوده و تنها منحصر به چیزها و جایشان نیست، بلکه در مورد آن که چگونه تغییر کرده و خواهند کرد نیز میباشد.
جغرافیا به عنوان «پلی میان انسان و علوم فیزیکی»، به دو شاخهٔ اصلی جغرافیای انسانی و جغرافیای طبیعیتقسیم شدهاست. جغرافیا را میتوان همانطور که ویدال دولابلاش بیان کرده علم روابط متقابل انسان و طبیعت دانست. وی بیان میکند که طبیعت امکانهایی را در اختیار انسان قرار میدهد و انسان براساس فرهنگش از آنها بهرهبرداری میکند، البته باید توجه داشت که در دهههای اخیر انتقادهای بسیاری به این تعریف وارد شدهاست و امروزه اقتصاد سیاسی، مفهوم بازساخت، اقتصاد بازار آزاد در مرکز همه تعاریف جغرافیایی قرار گرفتهاست.
موضوعات مرتبط: جغرافیا




















