تعریف ژئوپلیتیک
تعاریف متعددی از واژه ژئوپلیتیک از سوی علمای علوم سیاسی، روابط بینالملل و جغرافیا صورت پذیرفتهاست. گاهی اوقات در بعضی تعاریف، ژئوپلیتیک معادل جغرافیای سیاسی خوانده شدهاست. اما اکثر دانشمندان ژئوپلیتیک قائل به جدایی حوزههای ژئوپلیتیک و جغرافیای سیاسی هستند.
دانشنامه روابط بینالملل و سیاست جهان، ژئوپلیتیک یاجغرافیای سیاسی را بررسی تأثیر عوامل جغرافیایی بر رفتار دولتها میداند. این که چگونه موقعیت مکانی،اقلیم، منابع طبیعی، جمعیت و یک تکه زمینی که یک دولتروی آن قرار گرفتهاست، گزینههای سیاست خارجی دولتو جایگاه آن را در سلسله مراتب دولتها تعیین میکند.[۴]
حسین بشیریه موضوع ژئوپلیتیک را مطالعه مبانی جغرافیایی قدرت دولتها میداند. نقش ویژگیهایسرزمین، آب و هوا، منابع طبیعی، موقعیت جغرافیایی، ویژگیهای جمعیتی و خصوصیات فرهنگی بر شکل و عملکرد نظام سیاسی، مورد بحث این شاخه از دانش سیاسی است. بعلاوه چون هر یک از دولتها بخشی از فضای جغرافیایی-سیاسی جهان را تشکیل میدهند، بحث از روابط بینالملل از این دیدگاه خاص نیز مطرح میشود.[۵] ادموند والش، به عنوان یک دانشمند سیاسی تعریفی بر مبنای عدالت بینالمللی ارائه داده و معتقد است ژئوپلیتیک، مطالعه مرکب از جغرافیای انسانی و علم سیاسی کاربردی است که تاریخ آن به دوران ارسطو،منتسکیو و کانت بازمیگردد.[۶]
موضوعات مرتبط: جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک




















